جستجو

خبرنامه

اشتراک

راه نجات از خطرها و انحرافات در گفتار امام علی (ع)

به نام خدا

image---313--خطبه شانزدهم نهج البلاغه یکى از مهمترین خطبه هاى امام(علیه السلام) است که پس از بیعت و به خلافت رسیدن ایراد فرمود و هشدارهاى مهمّى نسبت به مسائل آینده به مردم داد و راه نجات از خطرها و انحرافاتى که ممکن است در پیش باشد را به آنها دقیقاً نشان داد.
نخست براى بیان اهمیّت مطلب مى فرماید: (ذمّه ام در گرو این سخنانى است که مى گویم و من صدق آن را تضمین مى کنم)؛ «ذِمَّتی بِما اَقُولُ رَهینَة وَ اَنَاَ بِهِ زَعیم» (1). اشاره به این که صدق این گفتار و حقّانیّت آن را صد در صد تضمین مى کنم و خود را در گرو آن مى دانم و شما با اطمینان خاطر آن را بپذیرید و به آن پایبند باشید.
سپس مى افزاید: (کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پیشینیان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبتهایى که در انتظارش مى باشد بردارد [روح تقوا در او زنده مى شود و] تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختی ها و شبهات حفظ مى کند)؛ «اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ(2)، حَجَزَتْهُ(3) التَّقْوى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ».
اشاره به این که بیایید به گذشته تاریخ باز گردید، سرنوشت اقوامى را که بر اثر انحراف از حق و آلوده شدن به انواع هوسها و شهوات و گناهان، گرفتار مجازاتهاى دردناک الهى شدند، بنگرید! بیایید و تاریخ بعثت و قیام پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و توطئه هاى اقوام جاهلى را در برابر آن حضرت بررسى کنید و در عواقب شوم آنها سخت بیندیشید تا راه آینده براى شما روشن گردد و با چراغ تقوا و پرهیزگارى، تاریکیهاى شبهات را بر طرف سازید و در پناه این سنگر مطمئن از ضربات هولناک شیاطین و نفس امّاره در امان بمانید!
سپس امام(علیه السلام)، این رهبر هوشیار، پرده ها را کنار مى زند و با صراحت مى گوید: (آگاه باشید آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند پیامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است)؛ «اَلا وَ اِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَیْئَتِها یَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِیَّهُ(صلى الله علیه وآله وسلم)».
در ادامه امام(علیه السلام) به تشریح این امتحان بزرگ الهى پرداخته و با ذکر دو مثال آن را روشن مى سازد.
نخست این که مى فرماید: (به خدایى که پیامبر را به حق فرستاده سوگند که شما همگى به هم مخلوط و غربال خواهید شد! [تا خالص از ناخالص درآید و حق از باطل و طرفداران حق از پیروان باطل جدا شوند])؛ «وَالَّذی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً(4)، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً(5)».
این طبیعت هر انقلاب الهى است که به هنگام پیروزى، جامعه را «غربال» و پاکسازى مى کند. قدرتمندان خیانتکار عقب رانده مى شوند و صالحان مستضعف بر سر کار مى آیند؛ همان گونه که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بعد از پیروزى انقلابش انجام داد.
ابوسفیان و قدرتمندان فاسدى همانند او بکلّى منزوى شدند و صهیب و خبّاب و بلال بر سر کار آمدند. همچنین بعد از بیعت مردم با امیرمؤمنان على(علیه السلام) خودکامگانى که در عصر عثمان تکیه بر قدرت زده بودند و بیت المال را تاراج مى کردند به عقب رانده شدند و پاکدامنان مخلص بر سر کار آمدند.
در دوّمین تشبیه مى فرماید: (شما همچون محتواى دیگ به هنگام جوشش، زیر و رو خواهید شد آن گونه که افراد پایین نشین، بالا و بالانشینان، پایین قرار خواهند گرفت!)؛ «وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ(6) الْقِدْرِ، حَتّى یَعُودَ اَسْفَلُکُمْ اَعْلاکُمْ، وَ اَعْلاکُمْ اَسْفَلَکُمْ».
در ادامه این سخن مى افزاید: (آنان که در اسلام پیشگام بودند و برکنار شده بودند بار دیگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حیله و تزویر پیشى گرفتند کنار مى روند!)؛ «وَلَیَسْبِقَنَّ سابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا، وَلَیُقَصِّرَنَّ سَبّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا».
جمله دوّم اشاره به افرادى همچون طلحه و زبیر است که روزى در اسلام در صف اوّل قرار داشتند ولى بر اثر کوتاهیها عقب رانده شدند و جمله اوّل اشاره به افرادى همچون یاران امام(علیه السلام) است که در عصر عثمان خانه نشین بودند، ولى در عصر امام(علیه السلام) به تدبیر امور مسلمین پرداختند.
سپس با سوگند دیگرى این مطلب را تأکید کرده، مى فرماید: (به خدا سوگند هرگز حقیقتى را کتمان نکرده ام و هیچ گاه دروغى نگفته ام و موقعیّت امروز را از قبل به من خبر داده اند! [یعنى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)] تمام این امور را پیش بینى فرموده و به من خبر داد و من با آگاهى تمام براى شما بازگو کردم!)؛ «وَاللهِ ما کَتَمْتُ وَ شْمَةً(7)، وَ لا کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَلَقَدْ نُبِّئْتُ بِهذا الْمَقامِ وَ هذَا الْیَوْمِ».
اینها همه براى آن است که مردم بیدار باشند و تسلیم توطئه هایى همچون توطئه جنگ «جمل» و «صفّین» و «نهروان» نشوند و بدانند روزهاى سخت امتحانى در پیش دارند و کاملا مراقب وضع خویش باند، هرچند متأسفانه این هشدارهاى مؤکّد از فرد آگاه و بیدارى همچون على(علیه السلام) در دلهاى گروهى مؤثر نیفتاد و باز هم از بوته امتحان سیه روى بیرون آمدند. (8)

(1). «زعیم» از ماده «زعم» به گفته «راغب در مفردات» در اصل به معناى بیان سخنى است که احتمال خلافت در آن مى رود سپس به شخصى که کفالت چیز یا شخصى را مى کند «زعیم» گفته اند چون همواره در معرض اتّهام مى باشد و در جمله بالا «زعیم» به معناى کفیل و ضامن صدق و راستى آمده است، «زعامت» به معناى رهبرى و «زعیم» نیز گاه به معناى رهبر مى آید چون متکفّل کارهاى مهم است.
(2). «مَثُلات» جمع «مَثُلَه» (بر وزن عضله) در اصل به معناى مقایسه کردن چیزى با چیز دیگرى است؛ سپس به عذابها و عقوبات الهى اطلاق شده که وقوع بعضى از آن، انسان را نسبت به نظیرش هشدار مى دهد و از گرفتار شدن به مثل آن باز مى دارد.
(3). «حَجَزَ» از ماده «حَجْز» (بر وزن عَجْز) به معناى حایل شدن میان دو چیز است و در عبارت بالا همین معنا را مى بخشد چرا که تقوا مانع از فرو رفتن در شبهات مى شود.
(4). «بَلْبَلَة»: معانى متعدّدى در لغت براى این مادّه ذکر کرده اند که یکى از آنها اختلاط و درآمیختن است و در این جا معناى مناسب همین است.
(5). «غَرْبَلَة»: براى این مادّه دو معنا ذکر شده: جدا کردن خوب و بد به وسیله غربال (به کسر غین و به ضم غین هر دو ضبط شده است) و قطع کردن و جدا نمودن.
(6). «سَوْط» در اصل به معناى مخلوط کردن چیزهایى با یکدیگر است و «سوط قدر» که در عبارت بالا آمده به معناى مخلوط شدن مواد غذایى در داخل دیگ در اثر جوشش است و تازیانه را از این جهت «سوط» مى نامند که رشته هاى آن را به هم مى بافند و مخلوط مى کنند و بعضى گفته اند به خاطر آن است که هنگامى که بى رحمانه بزنند پوست و گوشت را با هم مخلوط مى کند.
(7). «وَشْمَة» در اصل به معناى خالى است که با سوزن کوبیده مى شود و یک ماده رنگى بر آن مى نهند تا به زیر پوست منتقل شود. سپس به اشیاى کوچک، مانند یک قطره آب باران یا یک سخن کوتاه نیز اطلاق شده است و در این جا به همین معناى اخیر است.
(8). پيام امام امير المومنين عليه السلام‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1387 ه. ش‏، ج 1، ص 538.