جستجو

خبرنامه

اشتراک

فلسفه اشک و عاشورا (۱)

ashoora

بسم رب الشهدا
این روزها و شبها از کسی یاد می کنیم که بنابر سخن خودش آمد تا سنتهای برحق فراموش شده را احیا و بدعت های ناحق تثبیت شده را منسوخ کند. بزرگی که بی استثناء به زن و مرد و پیر و جوان آموخت که به غایت و به نهایت در عالی ترین حد زندگی کنند و در آن زمان که گزینه ای جز گزینه ی انتهایی ندارد، آگاهانه و زیبا بمیرند. خدایا یاریمان کن که در تولد و زندگی و مرگ حسینی باشیم.

 

محرم که می آید سوالات بیشماری را با خود می آورد از قبیل اینکه چرا واقعه عاشورا برای همیشه در تاریخ ماندگار شد و چه عواملی وجود داشت که هر یک از افراد سپاه امام حسین (ع) نماد مقاومت و عواطف والای انسانی شدند و چه مسائلی باعث شد که کسانی که روزی در زمان حضرت علی (ع) در سپاه ایشان همرزم امام حسین بودند، در واقعه عاشورا در صدر سپاه دشمنان این حضرت قرار گرفتند.
اگرچه توصیف از عاشورا و صحبت در مورد ویژگی های والای انسانی یاران امام حسین و خود حضرت در این مجال نمی گنجد. می خواهیم نگاهی روانشناسانه به پدیده عاشورا و فلسفه اشک بپردازیم. در این مبحث به تعریفی روانشناسانه از دین و سپس نقش تعلیم و تربیت در پرورش شخصیت والای انسانی و علت ماندگاری عاشورا می پردازیم.

دین
هرگاه مبحث دین پیش می آید سوالات زیادی در ذهن پیش می آید و این است که آیا در دنیای امروز می توان بی اعتقاد به یک مرجع بالاتر زندگی کرد و آیا می توان بی اعتقاد بود ولی خوشبخت زندگی کرد؟ با پاسخ به این سوالات و اثربخشی دین در زندگی انسان، جهان بینی متفاوتی برای افراد تعریف می شود اما یک تعریف ساده از دین را می توان اینگونه بیان کرد:

ستون فقرات دین و دینداری سه چیز است: اول حقیقت، دوم معنویت و سوم اخلاق
دین بدون حقیقت خرافه پرستی و جهل است.
دین بدون معنویت دنیا پرستی و زر دوستی است، امان از زر و زور که زر به جهنم برد و زور به کشتن دهد.
دین بدون اخلاق تزویر و دروغ و ریا کاری است.

و اگر کسی مدعی دینداری باشد و یکی از این سه را نداشته باشد او فریب کار و دروغگو است و دیندار نیست.

نقش تعلیم وتربیت در پرورش شخصیت انسان
خوب میدانیم که تعلیم و تربیت نقش موثری در زندگی انسان دارد تا جایی که تعلیم وتربیت عبادت محسوب می شود. تعلیم و تربیت زمانی باعث رسیدن به مدارج بالای انسانیت می شود که هر دو با هم و در کنار هم باشد نه اینکه تعلیم باشد و تربیت نباشد. چه بسا که عدم وجود این دو در کنار یکدیگر لغزشهای بسیاری را پدید می آورد.

بخش زیر تعریف روشنتری از تعلیم و تربیت می پردازد:
تعلیم و تربیت یعنی ارائه بینش (حقیقت) و پرورش گرایش (تمایلات و عواطف انسانی)

اگر به انسان فقط اطلاعات یا بینش ارائه شود و پرورش گرایش نباشد انسان تبدیل می شود به موجودی که از هر گونه عواطف انسانی به دور است. مانند کسانی که بمب و وسایل کشتار جمعی می سازند یا گروههایی که به قتل عام افراد می پردازند. این افراد علم یا اطلاعات دارند اما پرورش گرایش ندارند. علم بدون هدایت، کسی که علمش زیاد است اما تمایلات انسانی او و هدایتش زیاد نشده است، او از خدا دور شده است. پرورش گرایش حرف اول را می زند و انسانیت ما در گرو داشتن گرایشهای انسانی است. به عنوان مثال شخصی که دزدی نمیکند اما تمایل (گرایش) به دزدی دارد و یکی دیگر امکان ندارد به دزدی فکر کند و از این رفتار پست متنفر است، او انسان تر است.

ضد دین
با توجه به تعریفی که از دین شد و همچنین اثر تعلیم و تربیت بر شخصیت انسان می توان ضد دین را تعریف کرد.

خداوند در قرآن به پیامبر می گوید:
“ای پیامبر می خواهی ضد دین را به تو معرفی کنم؟
کسی که مرا قبول ندارد؟ نه او نیست!
یا اینکه خداپرست کیست؟ کسی که نماز می خواند و مرا قبول دارد! نه او هم نیست!
بلکه آنکس که نماز می خواند و عواطف انسانی ندارد او ضد دین است، کسی که یک مظلوم و معصوم و درمانده را طرد می کند و دیگران را به یاری مظلومین و محرومین تشویق نمی کند، این شخص تمایلات انسانی ندارد و ضد خداست و انسان نیست”.

اول آدم باشیم و بعد انسان
اول انسان باشیم و بعد مومن

انسانیت یکی از پایه های ایمان است، وقتی که من نماز بخوانم و ظلم کنم چه فایده ای دارد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: “کسی که نماز می خواند تاثیری که از نماز می گیرد ثواب آن نماز است. اگر تاثیر نداشته باشد آن نماز چه ارزشی دارد و برای آن نماز چه پاداشی باید بدهیم؟”

راه های پرورش گرایش
در مبحث فوق به تعریفی ساده و روشن از تعلیم و تربیت پرداختیم که در این تعریف تربیت را پرورش عواطف و تمایلات انسانی نامیدیم. در اینجا به راههای پرورش گرایش به صورت محدودی اشاره می کنیم:

۱- عزاداری
۲- تربیت نفس

عزاداری
یکی از راههای پرورش گرایش، عزاداری، گریه کردن و همین روضه خوانی هاست که در این مراسم حقیقت را پرورش می دهیم. در بخشی از زیارت عاشورا ظالمان مورد لعنت و بر خوبان درود فرستاده شده است. خوبان یعنی آنهایی که برای حقیقت های خوب انسانی شهید شدند. که اگر این گرایش در بشر امروز بود سالی ۲۰میلیون کودک بر اثر گرسنگی نمی مرد و ظلم کاهش می یافت و عدالت بر قرار می شد.

فلسفه اشک و عزاداری پرورش این گرایش است “ظلم ستیزی و مظلوم نوازی”.

در این واقعه خونبار این را می خواهند به نمایش بگذارند و حقیقتی را در سلول به سلول وجود ما و عواطف ما بنویسند که “در هر جای این تاریخ و این جهان که باشیم نفرت به ظلم داشته باشیم و از مظلوم پشتیبانی کنیم. این حقیقت که ظلم ستیزی و مظلوم نوازی را با تحریک عواطف در وجود ما ریختند و وقتی که ما بارها بر آن شش ماهه ای که تشنه در کربلا شهید میشود اشک ریختیم، چطورمی توانیم بر کودکانی که هر روز در گهواره پاره پاره می شوند، گریه نکنیم!
فلسفه اشک این نیست که پس از تخلیه عاطفی همه چیز متوقف شود و گمان کنیم که وظیفه مان را که همان اشک ریختن است انجام داده ایم. بعد از تخلیه عاطفی بایستی تغییر و تحول را با توجه به آنچه که برایش اشک ریخته ایم داشته باشیم.

امام حسین علیه السلام می آید، حقیقت را یعنی مظلوم نوازی و ظلم ستیزی را در اوج تمایلات و اخلاقیات انسانی نشان می دهد. این واقعه که با عزاداری خلق شد تا سالها در خاطر انسان ثبت می شود .

تربیت نفس
یکی دیگر از مواردی که باعث شد واقعه عاشورا تا این حد ماندگار شود، این است که تنها نبردی بود که در آن واقعیت های انسانی و اخلاقی بسیار رخ داده بود. تفاوت این نبرد با سایر نبردهای تاریخ در این است.
نبرد نمایش اخلاقیات در بحرانی ترین شرایط است. چون در بحرانی ترین شرایط شور حاکم می شود و شعور زایل می شود اما در اینجا حکومت عقل بر احساس است و این نمایش زیباترین رفتار انسانی است. در صحنه ای که حضرت عباس علیه السلام دست به آب می برد و در اوج تشنگی آب نمی خورد و بر میگرداند، اگر منطقی فکر کنیم می گوییم بهتر نبود که آب می خورد و سیراب می شد و دشمن بیشتری را می کشت؟! چطور است که در اوج تشنگی، که یکی از ابتدایی ترین و از نیازهای پایه در انسان است و در جایی که دیگر عقل کار نمیکند، چگونه است که این نیاز بر او حاکم نمی شود؟ و اینکه چگونه در عاشورا عقل بر احساس حکومت کرد و شعور بر شور پیروز شد؟!
در اینجا یک استثناء هست که یک درس دارد، افردای که به شایستگی هایی در شخصیت برتر و متعالی رسیده اند هرگز نیازهای فیزیولوژیک (ابتدایی) بر آنها چیره نخواهد شد و آنها را متلاشی نخواهد کرد. وقتی که بدانیم حضرت عباس علیه السلام در آن لحظه که آب نمیخورد “کنترل نیارهای فیزیولوژیکی است” که خدا در روزه گرفتن به ما یاد می دهد که این گونه تمایلات خود را حقیر ببینیم و آنها را کنترل و عقل را بر آنها حاکم بدانیم.

فلسفه عاشورا
شاید با خود اندیشیده باشیم که اگر امام حسین علیه السلام زنده می ماند و بهتر زندگی کردن را به افراد می آموختند
بهتر نبود؟ آیا گزینه شهادت و مرگ اولین گزینه یا آخرین گزینه ایشان بود و حضرت چرا این گزینه را انتخاب کردند؟!

عمیق تر که نگاه کنیم می بینیم که آنها قرار نبود تعداد بیشتری از دشمن را بکشند تا بیشتر بمانند، کاری که بسیاری از حکومت ها و پادشاهان انجام داده اند تا بتوانند حکومت کنند. آنها قرارشان این بود که تک تک این افراد یک واقعیت اخلاقی را، یک منش انسانی را در طول تاریخ در مغزها بریزند و پایدار نگه دارند و این کار را کردند، که این واقعیت همان “مظلوم نوازی و ظلم ستیزی است”.
بنابراین حسین فقط به یک دین یا مذهب تعلق ندارد، حسین برای همه ما است. این بزرگ مرد متعلق به هر دین و مذهبی است، چه آنکسی که فقط طالب عدالت باشد متعلق به او هم هست.

ادامه دارد…