جستجو

خبرنامه

اشتراک

اقسام جهاد از منظر مقام معظم رهبري

 

بخش چهارم _ جهاد سیاسی 

سياست در لغت به معني اصلاح امور خلق و اداره كردن كارهاي مملكت، مراقبت از امور داخلي و خارجي كشور، رعيت داري، مردم داري و عقوبت و مجازات كردن است
امام خميني رحمه الله به عنوان يك سياست مدار برجسته مي فرمايد: «سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد تمام مصالح جامعه و تمامي ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را به طرف چيزي كه صلاحشان هست هدايت كند
از مسائل سرنوشتى مهم كه بايد جامعه ما به آن توجه داشته باشند، آن است كه باقى ماندن آرمانهاى شيعى، و حقايق دينى عالى، و استقلال ممالك اسلامى، وابسته به رياست و زعامت دينى هوشمندانه و استوار است. اميران و فرمانداران و رؤسايى كه در جهان اسلام بر سر كار مى آيند، كوششى در پاسدارى از دين نمى كنند. و آنچه از جانب ايشان در اين گونه موارد مشاهده مى شود، امرى سطحى و زود گذر است كه غالبا برخاسته از سياستها و ظاهرسازيهايى است كه مى خواهند با آنها توده ها را اغفال كنند. نگاهبان شيعه و تشيع كسى جز عالمى ربّانى، كه قدرت رهبرى داشته باشد، نيست.


و آشكار است كه قيام به اين نگاهبانى و پاسدارى، با همه ابعاد سياسى و فرهنگى و اقتصادى و اجتماعى و دفاعى آن، جز با نظام ادارى كامل و مؤسسات اجتماعى و فرهنگى و سياسى و دفاعى امكان پذير نخواهد بود. و از مهمترين اركان چنين نظامى كه بخواهد در اين روزگاران پاسدار دين خدا و تجسّم بخش فضاى قرآنى باشد، و عامل عمده در تحقق يافتن چنين نظام و حاكميتى، همانا «ربّانى» بودن مجتهد مسلّم اعلم، يا مجتهدان قوى و مسلّمى است كه در رأس نظام قرار مى گيرند، و انقلابى انديشيدن، و انقلابى تشخيص دادن، و انقلابى عمل كردن آنان؛ و گر نه جز يك سياست رانى آبكى به نام دين، و بردن آبروى تاريخى اسلام، نتيجه ديگرى نخواهد داشت.
امام خمينى، در كتاب ولايت فقيه يا حكومت اسلامى اصول و موضوعاتى را مطرح كرده اند كه اگر همانها عملى گردد، گامى بزرگ در راه تحقق آرمانهاى خدايى برداشته شده است.

 

اينك برخى از آن اصول:
1- تصفيه حوزه هاى روحانيت.
2- كنار گذاشتن خشكه مقدسان و كوته بينان و قطع كردن دست آنان از دخالت در كارها.
3- از ميان بردن استبداد و خود رأيى و خودكامگى.
4- از ميان بردن فقر در جامعه.
5- گسترش دادن فقه، و افزودن بخشهاى سياسى و اجتماعى و اقتصادى بر آن، زيرا هنگامى كه خود ايشان مى فرمايند: «براى اينكه كمى معلوم شود فرق ميان اسلام و آنچه به عنوان اسلام معرفى مى شود تا چه حدّ است شما را توجه مى دهم به تفاوتى كه ميان قرآن و كتب حديث با رساله هاى عمليّه هست.
مکتب سياسي امام داراي شاخصهايي است. يکي از اين شاخصها اين است که در مکتب سياسي امام، معنويت با سياست در هم تنيده است. در مکتب سياسي امام، معنويت از سياست جدا نيست؛ سياست و عرفان، سياست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سياسي خود بود، سياست و معنويت را باهم داشت و همين را دنبال مي کرد؛ حتّي در مبارزات سياسي، کانون اصلي در رفتار امام، معنويت او بود. همه رفتارها و همه مواضع امام حول محور خدا و معنويت دور مي زد. امام به اراده تشريعي پروردگار اعتقاد و به اراده تکويني او اعتماد داشت و مي دانست کسي که در راه تحقق شريعت الهي حرکت مي کند، قوانين و سنت هاي آفرينش کمک کار اوست. او معتقد بود که: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيما». امام قوانين شريعت را بستر حرکت خود مي دانست و علائم راهنماي حرکت خود به شمار مي آورد. حرکت امام براي سعادت کشور و ملت، بر مبناي هدايت شريعت اسلامي بود؛ لذا «تکليف الهي» براي امام کليد سعادت به حساب مي آمد و او را به هدفهاي بزرگِ آرماني خود مي رساند.
مواردي که حماسه سياسي مبتني بر آن است:
1. تقواي سياسي
خداوند در قرآن مي فرمايد: «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّـهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ زمين از آن خداست آن را به هركس از بندگانش كه بخواهد مي دهد و فرجام [نيك] براي پرهيزكاران است».(سوره اعراف، آيه 128)
در اين آيه يكي از شرايط دست يابي به مقام رهبري سياسي يك امت را تقوا مي داند به عبارت ديگر كسي كه بخواهد مسئوليت سياسي در جامعه اي را به عهده بگيرد مي بايست اهل تقوا باشد.
تقوا عامل مديريت، قانون مداري، شايسته سالاري مهار و كنترل دروني، وجدان بيدار انساني، تشويق كننده به نيكوكاري و بسياري از امور ديگر است كه در حوزه سياسي يك سياست مدار بايد مورد توجه قرار دهد در مورد شايستگي رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
مَنْ تَقَدَّمَ عَلَي الْمُسْلِمينَ وَ هُوَ يريٰ أَنَّ فِيهِمْ مَنْ هُوَ اَفْضَلُ مِنْهُ فَهُوَ خائِنٌ؛
آن كس كه خود را پيشواى مسلمانان قرار دهد، در صورتى كه مى داند در ميان آنان كسى برتر از او وجود دارد، به خدا و رسول خدا و به مسلمانان خيانت كرده است. (الحياة ترجمه احمد آرام، ج2، ص585)
بنابراين حب رياست داشتن با تقواي سياسي در سال حماسه سياسي سازگاري ندارد و مسئولان سياست مدار ما بايد توجه داشته باشند كه عاملي براي تقواي سياسي با اهميت تر از آن نيست كه شخص خود را كاملاً شايسته آن مقام بداند بعد مسئوليت آن را بپذيرد.

 

عزت و اقتدار سياسي
يكي از مباني مهم حماسه سياسي عزت طلبي و اقتدار سياسي است چنان كه سرور شهيدان در روز حماسه عاشورا فرمود:
أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة:
آگاه باشيد فرومايه پسر فرومايه (پسر زياد) مرا بر سر دوراهي قرار داده است راهي به سوي مرگ و راهي به سوي ذلت، هرگز مباد كه ما ذلت و خواري را بر مرگ برگزينيم».(اللهوف على قتلى الطفوف ترجمه فهرى، ص97)
جامعه اسلامي ما نيز بايد از امام حسين عليه السلام الگو بگيرد و سلطه و نفوذ دشمنان و بيگانگان را نپذيرد جامعه اي كه تحت نفوذ بيگانگان قرار گيرد هرگز نمي تواند ادعاي استقلال و عزت مندي نمايد. سلطه نداشتن دشمنان بر كشورهاي اسلامي يكي از اصول اوليه نظام سياسي اسلام است و در سال حماسه سياسي پررنگ تر جلوه مي نمايد خداوند در قرآن مي فرمايد:
لَن يَجْعَلَ اللَّـهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا:
خداوند هرگز براي كافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط و نفوذ باز نكرده است». (سوره نساء، آيه 141)

وجود اخلاق سياسي
خداوند مي خواهد همواره اخلاق نيكو بر عالم سياست و سياست مداران حاكم باشد. ازاين رو نخستين شرط رهبران و سياست مداران منصوب از طرف خويش را عصمت و پاكي دانسته و با صراحت حكومت ستمگران را محكوم مي داند. «لاَ ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ عهد من هرگز به ستمكاران نمي رسد.» چنان كه اهداف متعالي حكومت صالحان را گسترش فضايل اخلاقي و از بين بردن رذايل اخلاقي دانسته است مي فرمايد:
الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّـهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ؛
هان كساني كه اگر در زمين به آنان قدرت ببخشيم، نماز به پا مي دارند و زكات مي دهند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند كه فرجام كارها از آنان خداست.» (سوره حج، آيه 41)
امامان معصوم عليهم السلام را نبايد منحصر در جهاد فرهنگي نمود. بلکه عرصه جهاد سياسي نيز مجاهدتهاي زيادي داشته اند. که اگر اين جهاد سياسي نبود راهي براي علني کردن دعوت مکتب نبود.
در نگاه ائمه عليهم السلام سياست به معناي صحيح آن در متن دين است و از آن جدا نيست. دليلش آن است که در زيارت جامعه کبيره امامان را ساسة العباد مي خوانيم (وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْيَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلاَد:
«سلام بر شما ... كه اصول نيكان و استوانه‌هاي خوبان و زمامداران بندگان و پايه و اركان شهرها هستيد».
مي توان در يک تحليل جهاد فرهنگي امامان را هم جهادي سياسي ناميد زيرا که بردگي فرهنگي مبناي بردگي سياسي است به همين ترتيب استقلال فرهنگي هم زيربناي استقلال سياسي است و همه امامان عليهم السلام وخصوصا حضرت امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام در حقيقت رزمنده فرهنگي مکتب بودند.
در عرصه سياسي شاهد دو نوع تحرّک سياسي در سيره امامان عليهم السلام هستيم يکي تحرّک علني سياسي و ديگري تحرّک مخفي.
تحرّک علني سياسي را در سيره مولي علي عليه السلام، سيره امام حسن عليه السلام و سيره امام حسين عليه السلام مي بينيم. گفتني است تحرّک سياسي اعم از قيام است. قيام بخشي از تحرّک سياسي است ولي محدود به آن نيست سکوت هدفمند هم تحرّک سياسي است. بدست گرفتن حکومت هم تحرّک سياسي است، نرمش قهرمانانه هم تحرّک سياسي است. قيام خونين هم تحرّک سياسي است. اما تحرک سياسي مخفي که به عنوان تقية در معارف اسلامي مطرح است.

مرحوم شيخ مفيد تقيه را چنين تعريف مي کند:
قال الشيخُ المفيدُ التقيةُ كتمانُ الحقِ وَ سِترُ الاعتقادِ فيه وَ مُكاتَمَةُ المخالفينَ وَ تَركُ مُظاهَرتِهِم بِما يُعقِبُ ضَرراً في الدينِ أَوِ الدُنيا:
تقيه مستور دانستن اعتقاد باطني و کتمان در برابر مخالفان بخاطر اجتناب از زيانهاي ديني و دنيوي است. (تصحيح اعتقادات الإمامية، ص137)
از جمله جلوه هاي مبارزات سياسي غير علني ائمه عليهم السلام مبارزه منفي با دستگاه خلافت و ممنوع نمودن هرگونه همكاري با آنان بود.
ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِدٍ:
در ساختن مسجد نيز آنان را كمك نكنيد. (وسائل الشيعة، ج17، ص180)

در روايتي آمده است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ بِنْتِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ الْكَاهِلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام قَالَ: مَنْ سَوَّدَ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ وُلْدِ سَابِعٍ- حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ خِنْزِيراً:
آنكس كه نامش را در دفتر آنان بنويسد خداوند روز قيامت او را به صورت خوك محشور مي كند. (وسائل الشيعة، ج‏17، ص180)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ.

رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
امامت و زمامداري شايسته نيست، مگر براي کسي که داراي سه ويژگي باشد: تقوايي که او را از گناهان باز دارد؛ حلمي که باعث کنترل غضبش شود و نيک حکومت راندن بر زير دستان؛ به گونه‌اي که براي آنان همانند پدر مهربان باشد. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص407)
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاَغْنياءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛
رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد: عدالت نيكو است اما از دولتمردان نيكوتر، سخاوت نيكو است اما از ثروتمندان نيكوتر؛ تقوا نيكو است اما از علما نيكوتر؛ صبر نيكو است اما از فقرا نيكوتر، توبه نيكو است اما از جوانان نيكوتر و حيا نيكو است اما از زنان نيكوتر.(نهج الفصاحة، ص578)
قَالَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلَام: لَا تُشَاوِرْ أَحْمَقَ وَ لَا تَسْتَعِنْ بِكَذَّابٍ وَ لَا تَثِقْ بِمَوَدَّةِ مُلُوك؛
با احمق مشورت نکن و از دروغگو يارى مجو و به دوستى زمامداران اعتماد مکن.(بحار الانوار(ط-بيروت)، ج 75، ص 230)

عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين عَلَيْهِ السَّلَام: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ؛
كسى كه خود را پيشواى مردم قرار داده، بايد پيش از آموزش ديگران، خود را آموزش دهد و پيش از آن كه ديگران را با زبان، ادب بياموزد، باكردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادب آموز خود بيش از آموزگار و ادب آموز مردم، شايسته تجليل است.(منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج21، ص 107)

امام على عليه السلام :
عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَام أَنَّهُ قَالَ: تِسْعَةُ أَشْيَاءَ قَبِيحَةٌ وَ هِيَ مِنْ تِسْعَةِ أَنْفُسٍ أَقْبَحُ مِنْهَا مِنْ غَيْرِهِمْ ضِيقُ الذَّرْعِ مِنَ الْمُلُوكِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الْأَغْنِيَاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الصِّبَا مِنَ الْكُهُولِ وَ الْقَطِيعَةُ مِنَ الرُّءُوسِ وَ الْكَذِبُ مِنَ الْقُضَاةِ وَ الزَّمَانَةُ مِنَ الْأَطِبَّاءِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الطَّيْشُ مِنْ ذَوِي السُّلْطَانِ.
نُه چيز زشت است، اما از نه گروه زشت تر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حركات بچگانه از ميانسالان؛ جدايى حاكمان از مردم؛ دروغ از قاضيان؛ بيمارى كهنه از پزشكان؛ بدزبانى از زنان و سختگيرى و ستمگرى از سلاطين.(دعائم الإسلام، ج 1، ص 83)

جهاد سياسي در کلام مقام معظم رهبری
يک جهاد بزرگ در مقابل ملت مسلمان است. اين جهاد لزوماً جهاد نظامي نيست؛ جهاد سياسي است ...(1387/7/10)
بايد احساس وظيفه را فراموش نکنيم؛ مجاهدت را فراموش نکنيم؛ جهاد در صحنه هاي مختلف، وظيفه ماست و ضامن پيشرفت و پيروزي ماست. در صحنه سياسي هم جهاد هست ...(1386/5/28)
براي اينکه مذاکره با ايران براي امريکا اهميت دارد، اين است که حرکت جمهوري اسلامي و ملت ايران موجب شد که احساسات اسلامي در هر گوشه دنيا بيدار شود؛ در آسيا، در آفريقا و حتّي در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامي خودشان را سرِ دست گيرند و مبارزه اي را به نحوي شروع کنند. بعضي از اين مبارزات، مبارزات سياسي با دولتهاست. بعضي از اين مبارزات، مبارزات اصلاحي است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همه اين ها، از اين قلّه جمهوري اسلامي و امام و اين ملت، سرازير شده اند. (۱۳۷۶/۱۰/۲۶)
ملت ما به برکت عمل به اسلام ناب محمّدي (ص) در صحنه جهاد سياسي نيز مانند صحنه جهاد نظامي، از انسجام و ابتکار و نظم و قاعده درست برخوردار است. (۱۳۷۶/۰۳/۰۳)
شهيد مفتح معتقد به مبارزه بود. آن روزها هنوز مبارزه سياسي قوي و عميقي در حوزه نبود. و انقلاب و نهضت روحانيت هنوز شروع نشده بود، اما مبارزه براي گسترش فكر اسلامي و مبارزه براي پيدا كردن مفاهيم جديد در اسلام وجود داشت. مبارزه بود، اين هم يك مبارزه بود (۱۳۶۴/۰۹/۲۶)