داستان مشاورۀ پدر یک پسر کاهلنماز با استاد پناهیان
داستان مشاورۀ پدر یک پسر کاهلنماز با استاد پناهیان
ـ بچۀ من نماز نمیخواند. در نمازش کاهلی میکند. الان هجده-نوزده سالش است و دانشگاه میرود، ولی من ناراحتم که چرا در نمازش کاهلی میکند. در حالی که ما در تربیتش چیزی کم نگذاشتهایم. شما بفرمایید به او چه بگوییم؟
ـ نماز را چطوری به پسرت معرفی کردهای؟
ـ بالاخره یکجوری معرفی کردیم.
ـ نه! دقیقاً بگو چگونه معرفی کردی؟
یک مقدار از تعریفهای رایج در مورد نماز گفت، تا کمکم رسید به این جملات که «نماز عشقبازی با خداست، مناجات با معبود است، راز و نیاز با پروردگار عالم است و ...» با این نوع تعریف کردن از نماز لابد وقتی فرزند او سر نماز ایستاده، پیش خودش گفته: «راز و نیاز کجاست؟ من اگر رازی داشته باشم، همینجوری به خدا میگویم!» یعنی این جوان، سر نماز ایستاده و دیده که از عشقبازی و حال معنوی خبری نیست. بعدش هم به خدا گفته: «الان حال عشقبازی ندارم. خدایا بعداً برای عشقبازی میآیم. الان من وسط کار و درسم هستم.»
به آن پدر محترم گفتم: «خُب، شما نماز را اشتباه معرفی کردهای. بچهات مدتی سراغ نماز میرود، بعد که از نماز لذت نمیبرد، دیگر سراغ آن نمیرود. چون فکر میکند از نماز طرفی نبسته است. لذا خودش را شکستخوردۀ در نماز میبیند».
چه کار کنم از نماز خواندن لذت ببرم؟
سؤالی که خیلی از جوانها میپرسند..
حتی اگر کسی خیلی اهل سوز و گریه و اشک باشد، اینطور نیست که همیشه حال عبادت داشته باشد. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:«إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً» یعنی دلهای ما انسانها حالت اقبال و ادبار دارد. به همین دلیل گاهی انسان حال عبادت دارد، گاهی هم ندارد و این در حالی است که نمازهای واجب را همیشه باید بخوانیم، چه حال داشته باشیم، چه حال نداشته باشیم.
عبادتی که هر روز، و روزی پنج مرتبه انسان باید انجام دهد، معلوم است که لازمه این عبادت اصلاً این نیست که حتماً سر آن عبادت، گریه کنیم. اگر لازم بود هر وقت که نماز میخوانی حتماً گریه کنی، خدا میفرمود «هر موقع حال داشتی نماز بخوان.» اما اتفاقاً خداوند متعال دستور نماز را به گونهای صادر کرده که حال ما را هم بگیرد! یعنی مواقعی که برای ما سخت هم هست مجبوریم نماز بخوانیم. لذا نماز خوب خواندن، برای امثال ما که در ابتدای راه هستیم، اصلاً به معنای لذت بردن از نماز نیست و این دقیقاً #سؤالی است که خیلی از اوقات جوانها میپرسند:
ـ من چکار کنم از نماز خواندن لذت ببرم؟
ـ پس کِی میخواهی آدم بشوی؟!
- یعنی چه؟ لذت نبردن چه ربطی به آدم شدن دارد؟
ـ اگر کسی بخواهد آدم شود باید با نفس خودش مبارزه کند و این کار در ابتدا لذتبخش نیست. خداوند هم عبادتی را طراحی کرده و به تو پیشنهاد داده که از آن لذت نبری! طبیعتاً تکراری بودن نماز، لذتش را از بین میبرد. خدا خواسته است که تو در جریان سختیها و تلخیهای این امر تکراری، آدم شوی، رشد کنی و بالا بروی. اگر در ابتدای راه بخواهی از نماز خواندن لذت ببری، که رشد پیدا نمیکنی.