جستجو

خبرنامه

اشتراک

محاسبه نفس

 

 

چرا در محاسبه نفس بیشتر به بدی‌های خودمان باید بپردازیم، تا به‌خوبی‌هایمان؟

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید متقین این‌گونه‌ هستند که عمل صالح انجام می‌دهد درحالی‌که می‌ترسد؛ با خودش می‌گوید چطور شده من یک کار خوب انجام دادم؟! نکند برای این بود که وجدان خفه کن بگذارم بر سر آن عیبم، و فکر کنم که آدم خوبی هستم تا دیگه دنبال اصلاح خودم نروم؟

در موضوع محاسبۀ نفس، ما باید بیشتر به بدی‌های خودمان بپردازیم تا به خوبی‌هایمان. کسی که حاضر نشود بدی‌های خودش را ببیند و مایل باشد بدی‌های خودش را فراموش بکند. مشکل شخصیتی دارد

آدم باصفا برعکس است بدی‌های خودش را همیشه در نظر می‌گیرد و خوبی‌های خودش را فراموش می‌کند. پیامبر (ص) می‌فرماید:«وقتی خدا خیر یک بنده‌اش را بخواهد نسبت به خوبی‌هایش او را دچار بی‌توجهی می‌کند، دیگر او خوبی‌هایش را نمی‌بیند؛ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً أَلْهَاهُ عَنْ مَحَاسِنِهِ...‏»(مصباح الشریعه، ص190) نسبت به آن‌ها واقعاً غافل است و فراموش می‌کند. بعد می‌فرماید:«بدی‌هایش همیشه جلوی چشمش است» می‌گوید من این نقص رادارم ، آن این عیب در وجود هست. درعین‌حال روحیه‌اش شاد است، اعتمادبه‌نفسش از بین نرفته.

شخصی از امیرالمؤمنین(ع) درباره درجه عاشقان خدا پرسید؟ کلاس اولش، پایین‌ترین درجۀ عاشق این است که گناه دیگران را کوچک و گناه خودش را بزرگ می‌شمارد به طوری که احساس می‌کند در دنیا و آخرت فقط می‌خواهند یقۀ او را بگیرند با شخص دیگر کاری ندارند ؛ ... مَنِ اسْتَصْغَرَ طَاعَتَهُ وَ اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنْ لَيْسَ فِي الدَّارَيْنِ مَأْخُوذٌ غَيْرُهُ»(مستدرک الوسائل، ج1، ص133)

اصلاً یک عاشق همیشه عیب خودش را بزرگ می‌بیند؛ محاسبۀ نفس یعنی بانشاط عیب‌های خودت را بشماری. و این کار عاشقان خداست.

نهادهای فرهنگی ما چگونه خودشان را محاسبه و ارزیابی می‌کنند؟ همه‌اش می‌گویند ما چه‌کارها کردیم! مَساوی خودشان را محاسبه نمی‌کنند. بعضی از عناصر فرهنگی ناراحت می‌شوند این حرف را به آن‌ها می‌زنی! می‌گویند «این‌همه کار را ببین!» آقا ما که نمی‌خواهیم تبلیغات عمومی کنیم! داریم محاسبۀ نفس می‌کنیم.

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: متقین این‌گونه‌ هستند! «عمل صالح انجام می‌دهد درحالی‌که می‌ترسد؛ يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل‏» مؤمن با خودش می‌گوید: چی شده که من این کار خوب را انجام دادم؟! نکند شیطان سوار است، می‌خواهد از من سوءاستفاده کند! بابا! دیوانه! خب تو یک کار خوب انجام دادی، خوشحال باش! می‌گوید من؟! من کار خوب انجام بدهم؟! باورم نمی‌شود، من می‌فهمم چه مرضی دارم! من دست به دریا بزنم نجس می‌شود! نماز شب خواندم، حتماً یک مرضی دارم!

به نفسش می‌گوید: ببین! نکند دو سه روز است که نماز اول وقت داری می‌خوانی، می‌خواهی وجدان خفه کن بگذاری و فکر کنی آدم هستی، آن گناه را فراموش کنی؟ سرخودت را می‌خواهی شیره بمالی، آدم نشوی؟ نماز بخوانی، بگویی ماست‌مالی شد؟ .... مؤمن این‌جوری است! از عمل خوبش هم می‌ترسد!

در دعای عرفه جملۀ عجیبی است! صدا می‌زند خدایا! «خدایا کسی که خوبی‌هایش همه خراب است، خرابی‌هایش چه طور خراب نباشد؟... اِلهی مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِیَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَساویهِ مَساوِیَ» خوبی‌های من همه دلیل بر خرابی من هستند. دیدی چه نمازی خواندم؟ دیدی؟ وقتی پیش تو بودم دیدی چقدر خراب بودم؟ گناه می‌کردم می‌خواهی خراب نباشم؟ من خراب‌اندرخراب هستم!

متن +صوت:

 

ayanmanavi.ir/post/3642

لینک صوت تلگرامی:

telegram.me/Panahian_mp3/1171