جستجو

خبرنامه

اشتراک

مردم گاهی فقط باید اعتماد کنند!

 

امام حسن (ع): امام جامعه نمی‌تواند منطق و حکمت همه تصمیماتش را برای مردم توضیح دهد و مردم گاهی فقط باید اعتماد کنند!

ابو سعيد عقيصا می‌گوید: به حسن بن على بن ابى طالب عرض كردم: اى فرزند رسول خدا چرا با معاويه صلح نموديد و حال آن كه می‌‏دانستيد حقّ با شماست نه با او و نيز می‌‏دانستيد كه معاويه گمراه و ستمگر است؟

حضرت فرمودند: آيا بعد از پدرم(ع) من حجّت خدا بر مردم و امام بر مردم نيستم؟

عرضه داشتم: چرا؟

فرمود: آيا مگر من آن كسى نیستم كه رسول خدا(ص) درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسين دو امام بوده چه قيام كرده و چه بنشينند؟

عرض كردم: آرى همين طور است.

فرمود: پس من همچنین امام هستم؛ چه قيام كنم، و من امام هستم؛ چه بنشينم.

اى ابا سعيد! به همان علّتى كه پيامبر خدا(ص) با بنى ضمره و بنى اشجع و با اهل مكّه هنگام برگشت از حديبيّه صلح فرمودند من نيز با معاويه صلح نموده‌‏ام، رسول خدا(ص) با آن‌هایی صلح کرد که به نص صریح قرآن کافر بودند و معاويه و اصحابش به مقتضاى تأويل قرآن كافر مى‌باشند،

اى ابا سعيد! اگر من از جانب خدا امام هستم پس جايز نيست در قبول صلح و يا جنگ به سفاهت رأى نسبت داده شوم‏، اگر چه حكمت آنچه انجام می‌‏دهم [بر شما] مشتبه باشد.

مگر نمی‌بينى خضر(ع) وقتى كشتى را شكافت و جوان را كشت و ديوار را تعمير كرد، موسى(ع) به خاطر عملش بر او غضب کرد، چرا که حكمت عمل خضر(ع) بر او مخفى بود. تا آن كه خضر(ع) دلیل کارهای خود را برای موسی(ع) بیان کرد و موسى(ع) راضى شد.

وضع من هم همینگونه است. شما بر من غضب کردید به خاطر اینکه حکمت صلح را نمی‌دانستید. و اگر من این کار [صلح] نمی‌كردم در روى زمين يك نفر شيعه باقى نمی‌‏ماند، مگر اينکه كشته می‌شد. (زیرا به دلیل ضعف ایمان و دنیا دوستی و خیانت فرماندهان شیعیان و کمی بصیرا و سستی اراده‌ی لشکریان شیعه، نمی‌توانستیم با معاویه بجنگیم)

    

منبع

علل الشرایع، ج1، ص211 و الطرائف (سید بن طاووس)، ج‏1، ص196