اهمیت و جایگاه ازدواج
دوم) تقوا (قسمت سوم)
تقوا، یکی از مهمترین ملاکهای دیندار است؛ از این رو صفتی لازم برای یک همسر مناسب است. اگر تقوا بر زوجین و زندگی آنها حاکم باشد، از ظلم پرهیز میشود، از گناهان دوری جسته میشود و درون این قلعه محکم، زمینه زندگی شایسته و همراه با عشق و محبت فراهم میشود. شخصی برای مشورت دربارهی ازدواج دخترش نزد امام حسن (علیهالسلام) آمد. حضرت (علیهالسلام) تقوا را به عنوان ملاک بیان فرمود. امام مجتبی (علیهالسلام) درباره اهمیت این شاخص فرمود:
او را به مردی متقی و پاکدامن ده. که اگر دوستش داشته باشد گرامیش میدارد و اگر دوستش نداشته باشد به او ستم نمیکند (27).
در روایتی امام رضا (علیهالسلام) از ازدواج با کسی که مرتکب گناهان کبیرهای مانند شرابخواری میشود، منع فرموده است؛ چرا که عدم رعایت تقوا در زندگی زناشویی زمینه گرفتار شدن در دام گناهان دیگر را فراهم میکند:
إیّاکَ أن تُزَوَّجَ شارِبَ الخَمْرِ، فَإنَّ زوَّجْتَهُ فَکَأَنَّما قُدْتَ إِلَی الزِّنا؛ از زن دادن به شرابخوار بپرهیز، که اگر به او زن دهی چنان است که دلال زنا شدهای (28).
در روایت دیگری حضرت رضا (علیهالسلام) ویژگی زن صالح را اینگونه بیان میفرماید:
آدمی سودی بهتر از همسر شایسته به چنگ نیاورده است؛ همسری که شوهرش با دیدن او خوشحال شود و هرگاه از وی دور شود [و به سفر رود]، در غیابش نگهبان خود و اموال او باشد (29).
زندگی ما برابر است با سختیها، فشارهای روانی، رنج، گریه، خنده، عشق و ایمان. برخی انسانها زندگی را پوچ میانگارند. واضح است که این افراد نه تنها خوشبخت نیستند؛ بلکه لیاقت زندگی را هم ندارند؛ چرا که فلسفه آفرینش را زیر سؤال بردهاند. افرادی نیز هستند که میدانند چرا نفس میکشند، چرا که گریه میکنند و برای چه از ته دل میخندند؟ این دسته از انسانها حقیقت زندگی را دریافتهاند و میدانند که زندگی با کار، رنج و مشقت، عشق به واقعیتهای زندگی و خلقت خداوندی معنا مییابد.
زندگی و فضای روانی انسان مانند یک باغچه است که باید در آن به جای خار، گل کاشت. ممکن است کنار گلها، زمینه برای رشد علفهای هرز هم فراهم شود؛
زحمت کاشتن گلهای زیبا کمتر از وجین کردن علفهای هرز است. باید درون باغچهی وجود، آن قدر گلهای زیبا کاشت تا علفهای هرز فرصت روییدن پیدا نکنند
انسانها از خلقت یکسانی برخوردارند؛ ولی به دلیل تفاوت در روش زندگی و برخورداری از باورهای متفاوت، طلای وجودشان متفاوت است. انسانها میتوانند به گونهای رفتار کنند که مس وجودشان به طلای ناب تبدیل شود و باغچه وجودشان را گلهای زیبا و رنگارنگ پر کند. لازمه این امر، توجه به زندگی معنوی و عمل به راهکارهایی است که در کلمات نورانی قرآن و بیان پیشوایان معصوم (علیهمالسلام) بیان شده است.
یکی از راهکارهای مهم برای ایجاد زندگی شایسته، تقوا است. در نظامهای تربیتی به طور معمول به تعامل فرد و جامعه و تأثیر و تأثر آنها توجه میشود و اصول، هدفها و روشهایی ذکر میشود که نتیجه آن تصحیح این تعاملها است.
در نظام تربیتی مکتب اسلام، علاوه بر توجه به تعاملهای متقابل فرد و جامعه، تعامل فرد با خدا، خود و طبیعت نیز عنایت میشود. از میان آنها، تعامل فرد با خدا، اهمیت بیشتری دارد و محور اساسی تعاملهای دیگر به حساب میآید؛ زیرا رسیدن انسان به هدف غایی آفرینش، در گرو همساز بودن همه تعاملها با این تعامل است. در واقع واژه کلیدی در تعامل انسان با خدا، تقواست؛ زیرا هیچ عملی بدون آن پذیرفته نمیشود:
إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِین؛ خدا فقط از تقواپیشگان میپذیرد (30).
واژه تقوا و کلمات همخانواده آن در مجموع 258 بار به دو گونه اسمی و فعلی در قرآن به کار رفته است. در زبان فارسی این کلمه بیشتر به پرهیزگاری و ترس ترجمه شده است که برگردان چندان دقیقی نیست (31). اصل این کلمه از «وقایه» به معنای پوشش، حفظ و صیانت چیزی از آزار و ضرر است (32). راغب میگوید:
وقایه عبارت است از: محافظت یک چیزی از هر چه به آن زیان میرساند. تقوا یعنی نفس را در وقایه قرار دادن از آن چه بیم میرود؛ اما گاهی به قاعده استعمال لفظ مسبب درباره سبب و استعمال لفظ سبب درباره مسبب، خوف به جای تقوا و تقوا به جای خوف استعمال میشود (33).
از این رو تقوا به معنای محفوظ نگهداشتن و استعمال آن به معنای خوف، مجاز است. در عرف شرع، تقوا یعنی نگهداری نفس از آن چه انسان را به گناه میکشاند (34). در حقیقت تقوا ملکه مقدسی است که در روح پیدا میشود، به روح، نیرو میدهد و نفس امّاره و احساسات سرکش را رام و مطیع میگرداند.
واژه تقوا در کاربردهای قرآنی، به معنای زیر آمده است: خشیّت (35)، عبادت و بندگی (36)، عدم عصیان (37)، یکتا دانستن خدا و اخلاص در عمل (38).
تقوا دو جزء اساسی دارد: سلبی و ایجابی. جزء سلبی آن عبارت است از: صیانت ذات از آلودگیهای شئون طبیعی محض و تمایلات حیوانی و نگهداری دل و جان از تباه شدن در شعلههای سوزان خودخواهی. این جزء از تقوا مقدمهی ضروری برای قرار گرفتن در جاده تکامل است که هر اندازه بیشتر رعایت شود بر مقدار آمادگی و دگرگونی افزوده میشود. تمام آیات مربوط به لزوم تزکیه و تهذیب نفس و بسیاری از اصول و قواعد اخلاقی، مربوط به این جزء از تقوا است.
جزء ایجابی تقوا عبارت است از: تحصیل صفات پسندیده انسانی و اعتقاد به پذیرش سلطه الهی و این که تمام حرکات و رفتار انسان در منظر پروردگار است و آدمی باید خود را در جاذبه کمال معنوی قرار دهد.
بنابراین تقوا، لباسی است که خداوند در اختیار بندگان قرار میدهد و قلبها را برای پذیرش آن امتحان میکند. تقوا دوگونه دارد: تقوای الهی که پوششی است که نشانی از خداوند و هدایتش دارد، خداوند آن را به جویندگان هدایت و مشتاقان حقیقت میبخشد و تقوای بندگی که به معنای رعایت اصول بندگی و نکات ایمنی راه سلوک است. راهی که پایان آن کمال آدمیان است؛ چنان که مولا علی (علیهالسلام) فرمود:
از خدا برای تقوا و از تقوای برای رسیدن به خدا یاری بگیرید (39).
در مکتب اسلام، تقوا از جایگاه ممتازی برخوردار است و یک ارزش اصیل اخلاقی، هدف تشریع احکام، بهترین توشه آخرت و بزرگترین وسیله سعادت معرفی شده است:
وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى؛ و برای خود توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه، پرهیزگاری است (40).
مؤمن به وسیله تقوا، راه خودسازی را میپیماید؛ زیرا تقوا نیرویی درونی است که او را در برابر گناه کنترل میکند. همچنین تقوا لجامی است که اسب سرکش نفس را از پرت شدن در درههای شهوت و هواهای نفسانی باز میدارد. به همین دلیل است که امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمود:
بدانید ای بندگان خدا! تقوا دژی مستحکم و غیرقابل نفوذ است (41).
تقوا را به حالت کسی میتوان تشبیه کرد که از یک سرزمین پر از خار عبور میکند و سعی دارد دامن خود را برچیند و با احتیاط گام بردارد تا مبادا خاری در پایش فرو رود. اگر انسان در زندگی خود چنین با دقت حرکت کند و مواظب اعمال، رفتار و گفتارش باشد تا دامنش به گناه آلوده نشود، میتواند بر هوای نفس خویش غلبه کند، مَرکب سرکش درون خویش را مهار سازد. امام رضا (علیهالسلام) فرمود:
بپرهیز از نردبانی که بالا رفتنش آسان و پایین آمدنش دشوار است. نفس سرکش را به میل و خواهش خود رها مکن؛ زیرا نابودیاش در خواهش آن است، رها کردن نفس به آنچه بخواهد برای آن درد و جلوگیری آن از آنچه خواهد امان آن است (42).
آری، پیروی نفس و بالا رفتن از پلههای هوا و هوس آسان است و به آسانی به دست میآید؛ ولی هنگام مرگ، دست از همه شستن و گذاردن و رفتن و حساب پس دادن آن بسیار دشوار است؛ همانند کسی که آرام آرام بر قلّه کوهی بالا رود و در فرودآمدن، حیران و سرگردان بماند و یا بسان کسی که پله پله از نردبانی بالا رود و در آخرین پله ناگهان به زیر آید.
مسلمان باید دفتر اعمالش را ورق بزند و ببیند چه کرده و چه میکند. آیا در اعمال و رفتارش به رضایت خدا توجه کرده است؟ آیا به سبب پروا از آفریدگار خود از لذّتهای دنیوی چشم پوشیده یا طاعت و بندگی خالقش را خار شمرده و بند بندگی را به گردن نینداخته است. حضرت رضا (علیهالسلام) فرمود:
گناهان کوچک، راههایی به سوی گناهان بزرگ میگشاید و هر کس از گناهان کوچک نترسد از گناهان بزرگ نخواهد ترسید. اگر خداوند، مردم را به آتش دوزخ و یا رسیدن به بهشت انذار نمیکرد، باز هم واجب بود که از خداوند، اطاعت کنند و او را نافرمانی ننمایند؛ چرا که خدا به مردم احسان کرده و نعمتهایی به آنها داده است که استحقاق آن را ندارند (43).
بیشتر انسانها در حال زیانکاری و خسارت زدن به خود به سر میبرند (44) و به حکم زندگی طبیعی، عملی جز در راه خسران خود انجام نمیدهند؛ مگر این که کوشش آنها متّکی به یک ایمان عالی و نجاتبخش باشدو بتوانند در راه ایمان خود، استقامت کنند. امام رضا (علیهالسلام) فرمود:
خداوند بلند مرتبه به یکی از پیامبران وحی فرمود که هرگاه اطاعت شوم، راضی گردم و چون راضی شوم برکت دهم و برکت من بیپایان است و هرگاه نافرمانی شوم خشم گیرم و چون خشم گیرم لعنت کنم و لعنت من تا هفت پشت برسد (45).
هویت حقیقی و شخصیت اصلی و تکامل فطرت پاک کمالجوی انسان در سایه کار و کوشش مستمر و متّکی بر ایمان و باور صحیح، تحقّق میپذیرد. بیایمانی و گناه، حقیقت انسان را تباه میکند و تمام سرمایهها و استعدادها و امکاناتش را از بین میبرد؛ از این رو در آیات و روایات سفارش شده تا تقوا و خویشتنداری سرلوحه زندگی انسانها قرار گیرد. اما رضا (علیهالسلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت فرمود:
شما را به ورع و پرهیزگاری و اجتهاد و ادای امانت و راستگویی و طول سجود و رکوع و نماز شب و اطعام و سلام امر میکنم (46).
آدمی باید همواره نفس سرکش خود را ملامت کند و مدام در پی اصلاح آن باشد. امام رضا (علیهالسلام) حکایت زیبایی را از قوم بنیاسرائیل بیان میفرماید: در بنیاسرائیل، مرد عابدی چهل سال خدا را عبادت و سپس برای خدا حیوانی را قربانی کرد؛ ولی قربانی او پذیرفته نشد. عابد پذیرفته نشدن قربانی را به دلیل عملکرد ناصواب خود دانست و به ملامت نفس خود پرداخت. امام فرمود: خداوند به این عابد اینگونه وحی کرد:
نکوهشی که از خود کردی از عبادت چهل سالت بهتر بود (47).
مراجعه به احادیث امام رضا (علیهالسلام) گویای جایگاهی والا برای تقوای الهی است:
اسلام بر تمام امتیازات ظاهری و مادی، خط بطلان کشیده و تنها یک ملاک را برای شرافت و برتری بیان کرده و اصالت و واقعیت را به مسأله تقوا داده است:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ أَتْقَاکُم؛ در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست (48).
مردی به امام رضا (علیهالسلام) گفت: به خدا سوگند در روی زمین از نظر پدر، هیچ کس از شما شریفتر نیست. آن حضرت ملاک این شرافت را اینگونه بیان فرمود:
تقوا این شرافت را به آنان داد و نیز اطاعت خداوند ایشان را بدان بهرهمند گردانید (49).
شخص دیگری به آن حضرت گفت: به خدا سوگند! شما بهترین مردم هستی. امام فرمود:
ای مرد! سوگند مخور، از من بهتر کسی است که تقوایش نسبت به خدا بیشتر و اطاعتش افزونتر است (50).
ایمان از اسلام، بالاتر بوده مراتب و درجاتی دارد و تقوا از ایمان برتر است. امام رضا (علیهالسلام) فرمود:
همانا درجه ایمان، برتر از اسلام است و درجه تقوا بالاتر از ایمان قرار دارد (51).
شیعه بودن فقط اقرار زبانی به جایگاه و ولایت پیشوایان معصوم (علیهمالسلام) نیست؛ بلکه شیعیان راستین باید در اخلاق و رفتار، پیروی از پیشوایان خود را به اثبات برسانند؛ از این رو امامان معصوم (علیهمالسلام) دستورالعملهایی برای پیروان خود بیان فرمودهاند. تقوا یکی از اموری است که باعث پیوند انسان با پیشوایان معصوم (علیهمالسلام) میشود. امام رضا (علیهالسلام) به برادرش زید فرمود:
ای زید! از خدا بترس و تقوا پیشه کن؛ همانا اگر ما به این مقام رسیدهایم، از تقوا و پرهیزگاری است. هر کس که با تقوا نباشد، از ما نیست و ما از او بیزاریم (52).
انسان در مسیر زندگی و در راه رسیدن به قلههای مقصود، فراز و فرودهای فراوانی دارد. راهی که انسان پیش رو دارد با دشواریها، گرفتاریها و سنگلاخهایی آمیخته است که انسان را به منحرف شدن از مسیر تهدید میکند. خداوند، انسان را آفرید و نقشه راه را نیز برای رسیدن به هدف برایش ترسیم کرد. تقوا برای راهیان نور و حرکت کنندگان در مسیر حقّ، مهمترین عامل دستیابی به روشنایی، رهایی از بنبستها و چیره شدن بر مشکلات و باز کردن گرههاست.
خداوند با صراحت در آموزههای آخرین کتاب آسمانی خود هشدار داده که اعمال را از تقواپیشگان خواهد پذیرفت و تنها خویشتنداران، قلّههای مقصود را فتح خواهند کرد. پس کسی که تقوا پیشه کند حجابها و پردههای ظلمانی را از مقابل خود کنار میزند و حقیقت در مقابل دیدگانش آفتابی میشود. تقوا نردبانی برای بالا رفتن و نزدیک شدن به خداست. تقوا به منزله قلعه و حصار محکمی است که فرد را از تاخت و تاز هواها و هوسهای نامشروع نفسانی و شیطانی در امان میدارد. همچنین سپری است که از اصابت تیرهای مسموم و ضربههای کشندهی شیطان جلوگیری میکند.
کسی که تقوا پیشه کند فقط خدا را اطاعت میکند و از اطاعت فرعونها و شیاطین دست میشوید. خداوند در مقابل چنین اطاعتی، مخلوقاتش را مطیع او خواهد ساخت. امام رضا (علیهالسلام) فرمود:
هر کس از خدا بپرهیزد و تقوا پیشه کند، مردم از او حساب خواهند برد و هر که خدا را اطاعت کند، مردم از او اطاعت خواهند کرد (53).
گناه، انسان را در منجلاب دوری از خدا فرو میبرد و زمینه بلا و گرفتاری آدمی را فراهم میسازد. امام رضا (علیهالسلام) فرمود:
هر وقت مردم به گناه تازهای آلوده شوند، خداوند آنها را به بلای تازهای دچار میکند (54).
اگر گناهان عامل ابتلا به گرفتاری هستند، راه رهایی از آن را باید در تقوا جستجو کرد؛ از اینرو تقوا راهی برای رستگاری و ایمن ماندن از بلاها و دردها است.
این روایت نیز بر شرط بودن عفّت و پاکدامنی که از آثار تقوا است تأکید میکند.
بنابراین تقوا از شرایط مهم انتخاب شریک زندگی است؛ چرا که با وجود تقوا در رابطه همسران گناهان و ظلمها از بین میرود. سختیها و مشکلات با توکّل بر خدا پشت سرگذاشته میشود.
وجود تقوا در زنان و مردان و تنظیم روابط خانوادگی و زناشویی بر محور آن سبب میشود، گناهان رخت بربندد، ظلم و جفا در حق یکدیگر روا داشته نشود، انصاف و عدالت در روابط خانوادگی حکمفرما شود، بخشش و گذشت و ایثار به اوج خود برسد، تحمل سختیها و مشکلات و مصیبتها با توکّل بر خداوند آسان شود و نهایت آن که اگر مدار زندگی بر پایه تقوا و ایمان بچرخد، آرامش سراسر زندگی را فراخواهد گرفت و زن و مرد از بودن در کنار یکدیگر بهترین لذت را خواهند برد