امام زمان عجل الله تعالی فرجه ؛ راه ورود به کتاب خدا
شرح زیارت آل یاسین
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ»
سلام بر تو ای جمال منوّری که تالی و پهلو به پهلوی کتاب خدا و زبان روشنکننده مقاصد آن هستی!
در اصطلاح داریم که فلانی تالی تِلْوِ فلانی است، یعنی میتوان از طریق این یکی به خصوصیات آن دیگری پی برد. حالا که متوجه شدید در عالم هستی انسانی حاضر است که تالیتِلْوِ کتاب خدا است، میخواهید نظر جانتان را به سوی وجود مبارک او بیندازید، چون از طریق او متوجه انوار کتاب خدا میشوید و راه ورود به مقاصد کتاب خدا را به بهترین نحو مییابید.
راستی اگر دستورالعملی از طرف خدا آمده باشد و آن دستورالعمل همواره در نمونهای عینیِ محققنشده باشد، چگونه میتوان گفت آن دستورالعمل در این شرایط امکان تحقق دارد؟ به همین جهت آنکس که به خدا و کتاب خدا ایمان آورد و میخواهد خود را با کتاب خدا هماهنگ کند، باید از انوار نمونه عینیِ آن دستورالعمل مدد بگیرد و قبله جان
بهترین شرایط ارتباط با خدا
سپس میگویی:
«السَّلامُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ»
سلام بر تو در سراسر شب و روزت!
این قسمت از زیارت نکات عجیبی را در منظر انسان قرار میدهد، چون امام مظهر بندگی و عبودیت خالص و کامل است، بنابراین حالات امام در طول شب و روز، حالات انسانی است که با تمام وجود متوجه حق است و دلش در شعف اُنس با خدا قرار دارد. این حالات؛ حالات عجیبی است، حالت آزاد بودن از همهچیز و در حالِ توجه کامل به حقبودن.
عموم انسانها یا در خاطرات گذشته به سر میبرند -که فعلاً رفته است و نیست- یا به آرزوهای آینده مینگرند -که فعلاً نیست و معلوم نیست واقع شود- پس در واقع در یک خلأ و نیستی سیر میکنند، چون در حالت بقاء و وجود نیستند، بلکه در حالت عدم و تزلزلاند، حالا یا در گذشتهای که رفته و یا در آیندهای که نیامده است. ولی اگر انسان بتواند خود را از گذشته و آینده خیالی و وَهمی آزاد کند، با «حال» به سر میبرد و در «بقاء» وارد میشود، بقایی که نه گذشته است و نه آینده، این آدم که در حالت حال و بقاء است، میتواند با خدایی که عین بقاء و حال است مأنوس باشد. خداوند هماکنون در نزد ما است و میتوان با او مأنوس شد، به شرط اینکه ما در گذشته و آینده به سر نبریم، زیرا؛ «گذشته» و «آینده»، نه «حال» است و نه «بقاء». در صورتی که خداوند در «حال» و «بقاء» است، پس کسی که خود را از گذشته و آینده آزاد کرد و در حال و بقاء قرار گرفت میتواند با خداوندی که عین حضور و بقاء است مأنوس شود. در همین رابطه امیرالمؤمنین علیه السلام توصیه میفرمایند:
مَا فَاتَ مَضَی، وَ مَا سَیَأْتِیکَ فَاَیْنَ؟
قُمْ! فَاغْتَنَمِ الْفُرْصَةَ بَیْنَ الْعَدَمَیْن
یعنی آنچه که گذشت و در عدم فرو رفت، که گذشت، و آنچه هم که بناست بیاید که فعلاً نیست، پس همّت کن در بین این دو عدم و نیستی، «حال» را حفظ کن و مغتنم بشمار.
پس انسانی که مشغول گذشته و آینده است، در نیستی بهسر میبرد و نمیتواند با خدایی که عین هستی و بقاء است ارتباط برقرار کند. مولوی در این رابطه میگوید:
فکرت از ماضی و مستقبل بود
چو از این دو رَست مشکل حل بود
چون بود فکرت همه مشغول حال
ناید اندر ذهن تو فکر محال
یعنی اگر توانستی خود را در «حال» قرار دهی، گرفتار اندیشههای پوچ و غیرقابل دسترس نمیشوی. حالا عنایت بفرمایید امام زمان عجل الله تعالی فرجه در این رابطه در چه شرایطی هستند، در مقام اُنس کامل با حق و آزاد از هر فکری که بخواهد حضرت را از «حالِ حضور» خارج کند و لذا جا دارد که دل را متوجه «حال حضور» حضرت کرده و بر آن مقام سلام کنیم، به حالِ حضوری که حضرت در تمام شب و روزشان در آن مستقرند.
نشستن و برخاستن امام ظهور بندگی است. پس سلام بر نشستن و برخاستن امام که از باطنی خبر میدهد که آن باطن و قلب سراسر در محضر حق است، همان حالتی است که باید برای ما نیز محقق شود و قبله جان ما است، پس سلام بر قبله جانمان! در واقع داریم از طریق این سلام، خودِ گم کردهمان را پیدا میکنیم و با آن معاشقه مینماییم و برای رؤیت آن مقام، نظر به حالات قدسی آن حضرت در شبانهروزشان میکنیم، و چون از این منظر آن حضرت را دیدیم، سلام میکنیم و میگوییم: «السَّلامُ عَلَیْکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ». بعد میگویی:
معنی مقام بقیةالله
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ»
سلام بر تو ای بقیةالله در زمین خدا!
اصل موضوع و مفهوم « بقیة الله » که معارف فوقالعاده عمیقی را دربردارد، در بحث «معنی و عوامل ورود به عالم بقیةالله» تا حدّی روشن شده است و ممکن است چون ما کلمه «بقیةالله» را به عنوان صفت آن حضرت زیاد تکرار میکنیم، به معنی آن توجه لازم را ننماییم و نپرسیم چرا وجود مقدس امامزمان عجل الله تعالی فرجه را با این صفت یاد میکنیم. همین قدر عرض کنم که حضرت شعیب علیه السلام مردم زمان خود را که کمفروشی و گرانفروشی میکردند و متوجه چیزی بالاتر از سودی که به ظاهر از این کارشان بهدست میآوردند نبودند، از این کار نهی کردند و فرمودند: «بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ»؛ (14) یعنی،اگر مؤمن بودید و به اسرار عالَم آگاهی داشتید، میدیدید که آن بقاء و وجود الهی که در راستای اعمال شرعی نصیب شما میشود، برای شما بهتر است از این سود کاذب و حرامی که به دست میآورید. در این آیه حضرت شعیب علیه السلام مردم را متوجه یک حقیقتی فرمود که آن حقیقت عبارت است از مقام آزاد شدن از سود و زیان دنیایی و رسیدن به عالم «بقیةالله»، یعنی مقام باقی بودن به نور «الله»، به جای باقیبودن به امیدهای وَهمی حاصل از سود دنیا. حال با توجه به این فکر و فرهنگ، وجود مقدس امام زمان علیه السلام مظهر تامّ آن مقاماند و لذا در بعضی روایات با آوردن صفت «بقیة الله اعظم» خواستهاند ما را متوجه کنند که صاحب اصلی مقام «بقیة اللهی» آن حضرتاند. حالا با توجه به این نکته که مقام بقیة اللهی، مقام باقی بودن به نور «الله» است به جای باقیبودن به امیدهای وَهمی دنیایی، قلب خود را متوجه مقام بقیةاللهی حضرت میکنی و سلام میدهی. سلام به آن مقام، بر اساس صفت بقیةاللهی، جوابش هم از آن مقام یعنی مقام بقیةاللهی است و لذا إنشاءالله جواب میفرمایند: «عَلَیْکَ السَّلام!» یعنی همان انوار مقام بقیةاللهی بر تو نیز باشد. چه زیبا رؤیتی و چه درخشان سلامی و چه با برکت جوابی.
امامزمان عجل الله تعالی فرجه حقیقت جان هر انسان
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ»
سلام بر تو، ای میثاق و پیمان خدا، آن میثاقی که خداوند از جان و فطرت بندگان گرفت و آن را محکم نمود.
حتماً میدانید خداوند با جان همه انسانها میثاقی بسته است که او را پرستش کنند و از شیطان دوری نمایند. خطاب به انسانها میفرماید:«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ، وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» (15) یعنی؛ ای فرزند آدم مگر عهد نکردی شیطان را عبادت نکنی و مرا عبادت کنی چرا که عبادت من راه مستقیم است؟ حالا در این فراز میگویی: سلام بر تو ای امام زمانی که تعیُّن عهد بندگی صِرف انسانها با خدا هستی. همچنان در این رابطه خداوند میفرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ» (16) یعنی؛ به یاد آر آن هنگامی که پروردگار تو از فرزندان آدم میثاق گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم، گفتند: آری! میبینیم که پروردگار مایی، تا روز قیامت نگویند ما از این مسئله غافل بودیم. حال در سلام خود به امام زمان عجل الله تعالی فرجه اظهار میداری که تو همان پیمانی هستی که اقرار به ربوبیت خدا است و در واقع وجود مقدس تو، تذکر همان پیمان و یادآوری آن است، تا خلق راه خود را گُم نکند، این است که گفته میشود امام را هر جانی میشناسد، چون آن حضرت در واقع حضور بالفعل فطرت هر انسان است و هرکس به اندازهای که بتواند به امام زمانش نزدیک شود، به خود راستین خود نزدیک شده است.
وجود منوّر حضرت؛ یادآور عهد هر انسانی است با خدا، و لذا امام علیه السلام هرگز کسی را به خودش دعوت نمیکند، چون خودی ندارد. خودِ او، خودِ واقعی ما است، و خودِ واقعی ما، عهد بندگی است با خدا، همان خودی که ربوبیت حق را با جان خود دیده و تصدیق نموده است. حال وقتی انسان متوجه ربوبیت حق شود، متوجه عبودیت خود نیز شده است. چون ربّ؛ عبد میطلبد، و او به واقع ربّ است، پس ما هم به واقع عبدیم و دیگر هیچ، و وجود منوّر امام زمان علیه السلام متذکر حفظ این معادله است که در افق جان ما عبودیت ما و ربوبیت حق فراموش نشود.
سلام بر چنین مقامی میکنیم، مقام مستقر در عبودیت خود و توجه به ربوبیت حق، تا او إنشاءالله بفرماید: «عَلَیْکَ السَّلام!» یعنی پرتویی از آن عهد حقیقی بر جان ما تجلی نماید.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه وعده حتمی خداوند
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ»
سلام بر تو ای وعده خدایی که خداوند آن وعده را تضمین کرده!
وعده خدا آن است که در نهایت، حق باید در تمام ابعادِ زندگی زمینی ظهور کند و ظهور کامل حق در حالتی ممکن است که امامی معصوم بدون هیچ مانعی بتواند حکم خود را در جهان جاری نماید. این مسئله، مسئله اساسی و عقیده دقیقی است که در مبحث «فرج، حتمیترین حادثه در انتهای تاریخ» و «آخرالزمان، شرایط ظهور باطنیترین بُعد هستی» و بحث «آخرالزمان و جایگاه انقلاب اسلامی در نظام اَحسن» به آن پرداخته شده است و شما در این سلام و با این مضمون میخواهید آن عقیده را فعّال و بانشاط نگه دارید و با سلام به حضرت از این منظر، متوجه حضور نهایی آن حضرت باشید و خود را در پهنه همه تاریخ وارد کنید، آن هم در کنار امام زمان علیه السلام که چنین حضوری، برکات فوقالعادهای را درپی خواهد داشت که در بحث «برکات انتظار» به آن پرداخته شده است. نگاه کن در افق تاریخ و وجود حتمی او را بنگر و بگو: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ» و سپس بگو:
«السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَیْرَ مَکْذُوبٍ»
سلام بر تو ای نشانه نصبشده و ای علم و دانش فراوان سرازیر شده، و ای فریادرس و رحمت واسعه الهی، و ای وعده ی غیر دروغ!
«عَلَمْ»؛ یعنی نشانهای که نمیگذارد شخص گمراه شود. در جنگها هم اینطور بود که عَلَم را به دست علمدار جنگ میدادند تا معلوم شود محور لشگر کجاست و سربازان حول محور عَلَم موقعیت خود را تنظیم میکردند.
خطاب به امام میگویی: تو یک عَلَم نصب شده توسط خداوند هستی و در آن راستا ملاک انحراف و عدم انحراف میباشی. در این فراز از دعا متوجهای که خداوند در هرزمان در فهم دین و نشاندادن راه دینداری، انسان را تنها نمیگذارد و هرگز نمیشود عالَم بیحجّت باشد، (17) حجّتی که نمایش خواست و عدم خواست خدا است، و در این فراز در محضر آن حضرت این عقیده را متذکر میشوی که آن حجّت و عَلَمِ منصوب، تویی، «وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ» و نیز تو عِلْمِ سرریز و فراوان و بدون خلل و نقص هستی!
یعنی تمام چشمههای علم از تو سرازیر میشود، زیرا وقتی انسانی ارتباط کامل با خدای علیمِ مطلق داشت، آن هم نه خدایی که در فکرِ زمانزدهی گرفتار گذشته و آیندهی انسانهای معمولی مطرح است، بلکه خدایی که حیّ و حاضر است. او پرتو علم خود را بر قلب بنده مخلَصاش میافشاند، چنین انسانی همه آن علمی را که ممکن است یک انسان دارا شود داراست و ما از طریق اُنس قلبی با او، همو که به عنوان واسطة فیض، حیّ و حاضر است، از آن علم همهجانبه او بهرهمند میشویم، علمی که سراسر شور و شعف و اتصال و شهود به همراه دارد.
حال در ادامه ی همین فراز، نظر به صفات دیگر حضرت میاندازی و میگویی: «وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْداً غَیْرَ مَکْذُوبٍ» سلام بر تو که فریادرس و رحمت واسعه و وعدهای هستی که هرگز دروغ نمیشود!
هرکس بداند باید در زندگی زمینی مسیر زندگی را در شرایط دقیق بندگی خدا بگذراند، میفهمد این مسیر دقیق بدون یاوری بزرگ ممکن نیست و خداوند هم انسان را از چنین یاوری محروم نکرده است و لذا متوجه میشوی آن یاور و فریادرس در این بیابان زندگی، انسان کامل و بنده محض خداوند است و به همین جهت هم او تجلی رحمت واسعه خداوند است و خداوند هرگز ما را بدون مدد او رها نکرده است، چه در جایجای زندگی و چه در نهایت کار عالَم، او «وَعْداً غَیْرَ مَکْذُوبٍ»؛ است، وعدهای که خداوند به بشریت داد که اگر یک روز از عمر زمین مانده باشد، او خواهد آمد. در همین رابطه حضرت عبدالعظیم حسنی میگوید: بر سرورم حضرت جوادالائمه علیه السلام وارد شدم، تصمیم داشتم از او بپرسم که آیا «قائم» شما همان مهدی است یا غیر او؟ - چون یکجا بحث قائم بودن کسی است که در این خاندان باید قیام کند، و یکجا بحث مهدی این امّت است که باید نهایت فرهنگ اهلالبیت را بنمایاند- میگوید: قبل از آنکه شروع به سخن کنم، خود حضرت جواد علیه السلام آغاز به سخن کرده، فرمودند: ای اباالقاسم! قائم ما همان مهدی است که باید در عصر غیبت منتظرش بود و در عصر ظهور اطاعتش کرد و سومین فرزند من است. و سپس ادامه دادند: «وَ الَّذی بَعَثَ محمداً صلی الله علیه و آله بالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمامَة اِنَّهُ لَوْ لَم یَبْقِ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یَوْمٍ واحِدٍ، لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ الْیَوْمِ حَتّی یَخْرُجَ فَیَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ اِنَّ الله تبارک و تعالی یُصلِحُ اَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ کَما اَصْلَحَ اَمْرَ کَلیمِه مُوسی علیه السلام لِیَقْتَبِسَ لِاَهْلِه ناراً فَرَجَع وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیُّ. ثُمَّ قالَ علیه السلام «اَفْضَلُ اَعْمَالِ شیعَتِنَا اِنْتِظارُ الْفَرَجِ» (18) یعنی؛ قسم به خدایی که محّمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری برگزید و امامت را به ما اختصاص داد، اگر از عمر دنیا بیش از یک روز هم باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی میگرداند تا قائم ما خروج کند و همانطور که زمین از جور و ظلم پر شد، از قسط و عدل پر شود، خدای سبحان کار او را یک شبه اصلاح میکند و اوضاع را به نفع او برمیگرداند، چنانکه کار موسی علیه السلام را یک شبه اصلاح کرد، او برای گرفتن پارهای آتش برای خانوادهاش رفت، ولی هنگام بازگشت به شرافت رسالت و افتخار نبوت نایل شده بود، آنگاه فرمود: بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج و انتظار گشایش امور به دست آن حضرت است.
این است معنی «وَعْداً غَیْرَ مَکْذُوبٍ» یعنی؛ وعدهای که حتمی است و بلوغ هستی در گرو وجود مقدس آن حضرت است، به نور فریادرسی و رحمت واسعه و وعده ی غیر مکذوب بودن آن حضرت بنگر و سلام کن تا إنشاءالله جواب سلامی متناسب با همان مقام بشنوی.
پی نوشت ها:
14- سوره هود، آیه86.
15- سوره یس، آیات 60 و 61.
16- سوره اعراف، آیه 172.
17- از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هست که «لاتَخْلُو الأرْضُ مِنْ حُجَّةٍ ظاهِرٍ اَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ» یعنی؛ زمین هرگز از حجّت خالی نمیشود، حال چه امامتش آشکار شده باشد، چه مخفی. (در این مورد؛ به بحارالانوار ج23 صفحات 20 به بعد، رجوع کنید.)
18- بحارالانوار، ج 51، ص 156.
منبع: حرف آخر